طاعون بی خوابی

طاعون بی خوابی

ماکوندو شهری  خیالی توی رمان صد سال تنهاییه.

تازه تمومش کردم.

طاعون بی خوابی یه بیماری واگیر داره که چندین سال مردم شهر همگی بهش مبتلا میشن.

البته این یکی از سه چهار بلای عمومی ای هست که طی صد سال رمان به ماکوندو وارد میشه.

شروع طاعون بی خوابی با دیدن خوابهای مشترکه و بعدش دیگه هیچ کس خوابش نمی بره سالها. بعدشم فراموشی شدید میاد. 

دیشب نادر از در کافه که اومد تو ، توپش پر بود. 

"لعنتی ، خیابونای شهر،  دو هیچ از ساحل آنتالیا جلو افتاده"

لعنتی ها همشون جذابند. شور همه چیز رو در میارن اینا. آدم اضطراب می گیره.

یاد صدسال تنهایی افتادم

یه رمدیوس خوشگله داشتند کل شهر رو به اضطراب انداخته بود با خوشگلی ش . چه جوون‌ها که خودکشی کردند به خاطرش.

نویسنده صد سال تنهایی خبر نداره  که تهران چقدر ازون شهر خیالی سر تره.

 

به مدد میکرو نیدلینگ و پیگمنتیشن و لیزر و هزار کوفت و زهر مار دیگر همه رمدیوس خوشگله هستند.

طاعون بیخوابی هم یه چیز فراگیر شده، یه چیزی شبیه عطش به خوشگلی و عطش به عشق و محبت  که هیچ کدومش برطرف نمیشه.

طاعون بی خوابی چیز بدیه ولی یه روز دست از سر شهر برمیداره .ینی امیدوارم.

تا اون موقع فک کنم بهتره نیایین توی خیابون تا ممکنه .

اومدین جلوی چشمهاتون ماسک بزنین.هر چند اونایی که باید جلوی خوشگلیشون ماسک بزنن، نمی زنن و ویروس طاعون بی خوابی سرایت می کنه!

حالا که همه چی تو خیابونه

چرا خونه زندگی درست می کنین؟

چرا ازدواج می کنین؟

یه عده به زنهاشون سرد شده اند، یه عده به ازدواجشون شک کرده ن، یه عده ام کلا از تو نخ این چیزها در نمیان سوزنشون گیر کرده روی موضوعات جن سی

 این  یعنی طاعون بی‌خوابی

 

متنم خیلی تاثیر گذار بود نه؟

فقط من نمی گما. خیلی از من بچه درس خون ترهاش میگن.

اینجا   رو ببینین و اینجا

 

تازه اینا مال همین یه هفته اس که سراز وبلاگ در آورده ام و افتاده ام به خوندن این و اون.بگردی خیلی بیشتر هم هست

به امید اینکه دخترها یه کم کمتر خوشگل کنند تا ما هم بتونیم به این نتیجه برسیم که میشه یه روز از یکیشون دعوت کنیم سر سفره عقد و فرداش یه خوشگلتری آرامشمون رو به هم نمی زنه!

 

یه کش لاستیکی ببندین به موهاتون. این همه رنگ و بتونه صرف کک مکها و جوشهاتون نکنین. این همه اکسسوری به خودتون آویزون نکنین. یه بلوز شلوار معقولم بپوشین. عین زنها توی خیابونای مونیخ. 

من مخالف حجاب اجباری هستم!

اما این مسابقه ی خوشگلی هم یه جور اجبار ایجاد کرده. سراغ دارم آدمهایی که سرشون به تنشون می ارزه، ایده هاشون اگر بهش پرداخته بشه مشکل گشاست. ولی مجبورن برای اینکه دیده بشن و حرفهاشون برش داشته باشه از نون شبشون بزنن برن دماغ عمل کنن.

ببخشید خیلی نصیحت کردم.

۵ ۰ ۵ دیدگاه

دیدگاه‌ها (۵)

... حنانه ...

۲۱ بهمن ۰۲ ، ۱۰:۰۶

متن ها رو که میخونم عمیقا ناراحت میشم از اینکه شناخت بیشتر مردها برام خیلی ترسناکه.. می‌ترسونتم. انگار که به هیچکدوم نمیشه اعتماد کرد.

ولی از طرفی می‌گم خب اینم خلقتشونه نمیشه کاریش کرد. اینکه چشمشون دنبال ظاهر یه زن میره و طبیعتشونه و غریزه‌شونه. 

( فکر‌نکن جمله رو راحت دارم می‌نویسم. واقعااا با این ویژگشیون حال نمیکنم ولی فقط چون میدونم فطرتشونه میپذیرم)

و همونقدر که برای ما اونا عجیبن، ما هم برای اون ها عجیبیم.

ولی وقتی با وجود زمین تا آسمون اختلاف با همدیگه کنار میان و به هم کمک می‌‌کنن خب اینقدر این طاعون بی خوابی تو جامعه راه نمیفته.

مثلا اگه اون مرد غریزه‌ش رو کنترل کنه و محدودش کنه به همسر خودش و اون زن هم دلبری ها و خوشگلیاش رو فقط به شوهر خودش نشون بده خیلی خوب میشد.

همونجور که نگاه های هیز و حرفای جنسی یه مرد حالم رو به هم میزنه، وقتی یه زن خوشگل میکنه و روی زندگی همجنس خودش آوار میشه هم حالم بد میشه.

 

پاسخ:

۲۱ بهمن ۰۲، ۱۲:۰۶
کنار نمیان با هم به نظرم
فقط غریزه کنار هم نگهشون میداره
نمی دونم ینی راستش رو بخوای
واقعا ما ها اینقدر وحشتناکیم؟؟؟؟

سلام

بله متاسفانه ظاهر دخترا خیلی خراب شده . باور کن من بیرون نمیرم مگه کار ضروری داشته باشم. خدا خودش اصلاح کنه .

پاسخ:

۲۱ بهمن ۰۲، ۱۲:۰۵
بعضی وقتا دلم میخواس پسر نبودم

نه آدم خوبه پسر باشه مرد باشه !😊

 

 

پاسخ:

۲۱ بهمن ۰۲، ۱۳:۵۰
حداقل خوبیش اینه که اسم هر جک جونوری روی آدم نمی زارن

پروانه

غزاله
مرال
شبنم


... حنانه ...

۲۱ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۴۰

خب خودتون‌رو بذارید جای زن ها شاید بتونید درکشون کنید.

یه نوشته ای میخوندم که مردی میگفت یه روز از خواب بیدار شدم و دیدم یه زنم! احساساتم زنونه‌س

دنیا رو از دید یه زن می دیدم و خلاصه کل اون روز این شکلی گذشت.

تا روز بعد که بیدار شدم و سر جای خودم برگشتم.

بعد اون خیلی بیشتر همسرم رو درک میکردم و دیدم عوض شد.

منظورش این بود که شاید چون ما با دید اون ها به زندگی نگاه نمیکنیم برامون جنس زن پیچیده‌س.

 

متقابلا برا ما زن ها هم همینه!  ما هم گاهی باید دنیا رو از دید شما ببینیم تا بتونیم درکتون کنیم و ارتباط بهتری داشته باشیم.

وقتی آدم  از بیرون به یه غار تاریک نگاه می‌کنه براش خیلی ترسناک و مرموز یا پیچیده به نظر میاد ولی وقتی وارد غار میشی و باطنش رو کشف میکنی با چیزای خیلی شگفت انگیزی رو به رو میشی

مثلا ممکنه دیواراش درخشان باشن یا یه دریاچه ی زیبا داشته باشه.

دنیای درون آدم ها هم همینه.

به نظرم آدم جنس مخالف خودش رو تا وقتی نمیشناسه براش پیچیده و غیرقابل درکه ولی وقتی بشناسه اونوقته که براش جذاب تر میشه و ارتباطه براش شیرین میشه.

و در ضمن با این حرفتون مخالفم که غریزه آدم ها رو کنار هم نگه میداره. تو سن پیری که زن و شوهر اون میل جوونی رو ندارن به نظرتون چی بیشتر از همدم بودن اونا رو کنار هم نگه میداره؟!

و میدونین چرا میگم ترسناکین؟ چون با دیدن هر دختر خوشگل تر از پارتنر خودتون ممکنه نسبت به پارتنر خودتون سرد بشین و همه چیز فقط به مو و پیچش مویی بنده :))

 

پاسخ:

۲۱ بهمن ۰۲، ۱۳:۴۹
خیلی وقتا هم دست خود آدم نیست.
ماها ضعیفیم در مقابل عشوه های خودآکاه و ناخودآکاه شماها
کاش شما هم اینو بفهمین و یه رحمی بکنین

چقدر متنتون خوب بود.

پاسخ:

۱۷ اسفند ۰۲، ۱۶:۰۷
نه بابا🍌

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی